سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
حرف های من با بابا
من 86 بابای خوبم از دست دادم . من و بابا خیلی همدیگر دوست داشتیم . من تو این وبلاگ تمام حرفهایی که با بابام دارم می زنم ،شاید بعضی حرفها رو هیچ وقت روم نمی شد، باهاش بزنم ولی الان و اینجا می زنم
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 46
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 54374
کل یادداشتها ها : 38
خبر مایه


سلام به همه کسانی که دوستشان دارم و تمام کسانی که نمی شناسم . سلام به خدای خوب خودم . سلام به چهارده معصوم عزیز و گرامی خودم و سلام به بابای خوبم و سلامی که باید اول همه می کردم سلام به مولای عزیزو بزرگوار خودم آقا امام زمان علیه السلام

امروز اول ذی حجه بود روز عروسی مولای متقیان حضرت علی علیه السلام با خانم فاطمه الزهرا علیه السلام

من همیشه این روز  رو خیلی دوست داشتم و همیشه به این روز افتخار می کردم و با شوق به همه تبریک عرض می کردم ولی از پارسال روز اول ذی حجه ساعت 5 صبح که بابام فوت کرد دیگر این روز مثل همیشه دوست ندارم دیشب بچه ها تو تالار مولودی جشن عروسی خانم فاطمه الزهرا گذاشته بودن ولی من بجای شادی فقط گریه می کردم و تمام خاطرات پارسال از جلوی چشمم عبور می کرد و فکر این که یک سال بدون پدر سر کردم دیوانه ام می کرد و جگرم  آتش می گرفت و تمام اتفاقات خوب و بد که تو این مدت برام افتاد بود برام تداعی می شد و تمام کسانی که هر کسی به یک ترفندی می خواست به من نزدیک بشه و به من لطف کنه بیادم می اومد و تمام آدم ها ی خوبی که تمامشون مثل یک نعمت و یک لطف از جانب خداوند برای من فرستاده شده بود تا من را نجات بدن و کمکم کنند بیاد می آوردم ... و همیشه شاکر الطاف خداوند هستم که همیشه شامل حالم بود...

بابایی جمعه شب سالتو گرفتیم تو حسینه خانم لواسانی و شام شب سالتم اون دوست اینترنتی که اون هم یکی از الطاف خداوند برای من بود درست کرد بابا جونم ، از این قشنگ تر برگزار نمی شد بابا خیلی عالی بود بابا دخترانت مثل ستاره تو مجلس می درخشیدند و خدا همچنین زیبایی و شکوهی به اونها داده بود که همه آنها را تحصین می کردن ، نمی دانم چی بود و خدا نعزت و آبروی به ماداد که همه بلاتفاق می گفتم برنامه بسیار زیبا برای پدرتون تدارک دید و از این بهتر نمی شد ... بابایی همه چیز مثل تمام برنامه هایت قبلیت بسیار زیبا بود به قدری زیبا بود که هر کسی عکس تو می دید با این حال که تا  بحال اگر تو را ندید بودن می گفتن چقدر پدرتون صورت نورانی دارد ... بابایی واقعا یقین پیدا کردم که خدا تو را خیلی دوست دارد ... بابایی یکی از بچه هارو فرستاده بودم برای تحقیق از اون آقاسیدی که گفته بود ... بابایی خدا خیلی بهم رحم کرد ... اصلا آدم خوبی نبود .. باورت می شه همه چیز نمایش بازی کرده بود ... بابایی خدا خیلی دوستم داره فقطم به خاطر تو هست که تمام عوامل مثل پازل کنار هم چیده می شن تا آبروی تو همیشه بهتره از همیشه حفظ شود ... بابایی دعا کن برایم دعا کن که اون کسی که لیاقت  دختر تو را دارد پیدا بشه ... نمی گم که من آدم خوبی هستم ولی آدم خوبی می خوام






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ